محمد سعید صالحی فیروزآبادی

آن فرد محترمی که در آغاز پیروزی انقلاب گفت:"ما اول ایرانی هستیم بعد مسلمان" ایرانیان مسلمان را در تعارضی فکری قرار داد.اینکه آیا دین مقدم است یا میهن؟ و این دعوا هنوز ادامه دارد...

1- بدون اینکه خود بخواهیم متولد می شویم .چشممان که به جمال دنیا روشن شد به تکاپو می افتیم.تکاپوی خوردن و تکاپوی دیدن و شنیدن و شناختن. به جهانی وارد شده ایم که هیچ از آن نمی دانیم.بدتر از آن نمیدانیم برای چه وارد این جهان شده ایم؟ حتی نمیدانیم  کیستیم و چه هستیم و برای چه آمده ایم و به کجا می رویم؟و اولین فردی که به کمک ما می آید مادرمان است.که رسالت پیامبرگونه اش نگهداری از ما و چشم باز کردن وآگاهی دادن به ما ، در دوران اولیه زندگیمان می باشد.

2-بزرگتر می شویم .سوالات همچنان باقی است .نه تنها باقی است که همچنان در حال بیشتر شدن .و در این تحیر و سرگردانی است که ادیان و مکاتب فکری به داد ما می رسند.جهان را و نقش ما را در این جهان برایمان روشن می کنند.بدون باورهایمان جهانی وحشتناک را در جلوی خود داشتیم.و با یاد باورهایمان و آفریننده مان آرام می گیریم.و چه زیبا گفت :با یاد اوست که دلها آرامش می گیرد.

3- و ناگهان کسی پیدا می شود و می گوید ما اول ایرانی هستیم بعد مسلمان و ناگهان در دلمان طوفانی پیدا می شود.آیا اگر وطنمان را دوست بداریم باید ایمانمان را قربانی آن کنیم؟

4-بسیاری از جنگها و دعواهای بشری محصول ناتوانی برخی در شرح نماهایی است که خود می بینند اما توانایی توضیح آن را برای دیگران  ندارند.و این ناتوانی در توضیح  باعث بد فهمی ها و نزاع های بیشماری شده است.

5- انسان از راه ایمانش به شناخت جهان اطراف خود دست می یابد.اما  این ایمان خود دارای ابزار و ملزوماتی است.این ابزار کمک می کند در این جهان بتوانیم از راهی عقلانی زندگی کنیم و ارتباطمان را با خود و دیگرانی که همانند ما در این جهان زندگی می کنند تنظیم کنیم .این ابزار قوانین می باشد.قوانینی که بدون رعایت آن  از توانایی داشتن یک زندگی آبرومندانه محروم می شویم.

6- در فقه شیعه چهار منبع برای تبیین این قوانین ذکر شده است.این چهار منبع عبارتند کتاب، سنت، عقل و اجماع.

7-اما نزاع ها از اینجا به بعد است که جلوه گری میکند.بویژه در منابعی همچون عقل و اجماع و بویژه  در حوزه عقل که میتواند باعث پیدایش اجماع های  جدید  شود.

8- به خود مراجعه میکنیم. بویژه  اگر در جایگاه تصمیم گیرنده ای باشیم که می خواهد برای هفتاد میلیون انسان برنامه ریزی کند  و اداره امور آنان را به خوبی  انجام دهد.یک تصمیم گیرنده بایستی هر روزه به انبوه  سوالاتی پاسخ دهد.سوالاتی که هیچگاه بطور روشن برای مراجعی که نقش خود را پاسداری از دین و ایمان مردم می دانند طرح نشده است .و با طرح نشدن این سوالات هیچگاه پاسخی نیز از آن مراجع فکری در یافت نشده است.مراجعی که متاسفانه در سالهای پس از  پیروزی انقلاب خود دارای وحدت نظر در چگونگی رویارویی  با مباحث گوناگون نبوده اند.

9- در اینجا بخش اندکی از انبوه سوالاتی که  تصمیم گیرندگان کشور با آن روبرو هستند طرح می شود به آن امید که مراجع فکری کشورمان به جای تمرکز برگوینده آن به سراغ خود این مباحث بروند تا امیدوارانه دیگر شاهد اتهام زنی ودعواهایی در کشورمان نباشیم .نزاعهایی که جز شکسته شدن دلهای بیشمار و پابرجا ماندن مشکلات کشور،حاصلی ندارد.

10- سوالات چنین است: آیا  پذیرفته ایم که ما در کشوری به نام ایران زندگی میکنیم؟ آیا هویت کشورهای دیگر و قراردادهایی که با آنها منعقد میکنیم  میپذیریم؟ آیا میپذیریم که اتباع کشورمان دارای عقاید ، باورها، و منافع متفاوت و گاه متضاد می باشند؟چه چیزی می تواند انبوه این آدمهای متفاوت را در کنار یکدیگر نگه دارد؟

آیا بایستی افرادی را که هم نظر با ما نیستند طرد کنیم؟ طرد به چه قیمتی؟ زندانشان کنیم؟ حکم به اخراجشان به خارج از کشور کنیم؟چنانچه تفاوت ها را می پذیریم و باور داریم که همه می توانند در کشورمان ودر کشورشان زندگی کنند به چه شیوه ای با مردم کشورمان رفتار کنیم تا امیدوارانه در کشور زندگی کنند؟چنانچه امیدوار نباشند چگونه می توانیم با این همه دشمنی که داریم ، کاری کنیم که آنها جذب دشمنانمان نشوند؟

11-آیا  کسانی که ملیت را در اولویت برنامه هایشان قرار میدهند هدفشان آوردن دین جدیدی به نام دین میهن پرستی است؟یا اینکه شعار ملی گرایی آنان ابزاری برای ساخت کشوری است که همه باورمندان با سلیقه های گوناگون بتوانند با آرامش در کشورشان زندگی کنند.و تفاوت دیدگاهها و ایمانهایشان باعث فروپاشی کشور نشود؟

12-چنانچه مطالب فوق  بویژه بند 10 و 11 بخشی از عقلی باشد که منابع استخراج و استنباط فقهی را تشکیل می دهند آیا حاضریم به این عقل قداستی همانند کتاب و سنت دهیم؟

13-آنچه به خضر نبی مقامی بالاتر از موسی کلیم می دهد بخشی از عقلی است که در اختیار خضر است ولی موسی آنرا در اختیار ندارد. به علت نبودن در حوزه هایی که میتواند باعث محروم ماندن ما ازبعضی  آگاهی های کلیدی شود آیا حق داریم به راحتی بعضی از ارادتمندان خود را به مسلخ قضاوتی زودهنگام بکشانیم .و فرمان قتل حیثیتی آنانرا بدهیم؟

14-آیا  بخش بزرگی از ناهنجاریهای کشور ما بر عهده سیاسیون کشورمان نیست؟سیاسیونی که توانایی های لازم را برای مبادله اطلاعات و طرح مسائل با مراجع مختلف فکری جامعه  و تاثیرگذاری بر آنان   نداشته اند.و یا اینکه اهمیت لازم را به آن نداده اند؟

15-و بخش دیگر مشکل نیز به تعدد بیش از اندازه مراجع فکری درکشور برنمیگردد؟آیا این گستردگی بیش از اندازه بیش از آنکه به تولید و کمک فکری به تصمیم گیرندگان بیانجامد خود به عاملی برای فرسایش توانایی مدیران  نشده است؟مدیرانی که بایستی یکایک این مراجع متعدد وگوناگون فکری را که ارتباطی با یکدیگر ندارند توجیه نمایند.در زمان آیت الله بروجردی حکومت وقت بایستی تنها موافقت ایشان را برای انجام کاری جلب مینمود.بقیه علما به احترام و اعتمادی که به ایشان داشتند تبعیت می کردند.

16-و سرانجام اینکه آیا دعواهای بیست سی ساله برای عنب نامیدن انگور تمام خواهد شد ؟ وملت ما به آرامش لازم  برای اتخاذ تصمیم گیریهای مهم دست خواهد یافت؟تصمیمات مهمی که هریک روزدیرتر انجام شدن آن می تواند هویت آنرا به عنوان کشوری مستقل و تاثیرگذار در جهان تهدید نماید.آیا به راستی دنیای پرخطر اطرافمان را می بینیم؟


  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا